طاها طاها، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

پسرک قصه زندگی مون

ماشاء‌الله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

آمادگی برای برپایی تولد دو سالگی

15 اذر نزدیک بود و ما برای یاداوری تولد فرشته کوچیک زندگیمون طاها در دومین سال بودنش در تدارک جشن باشکوهی بودیم ..... البته پسرکم خیلی راحت با قضیه از شیر گرفتن کنار اومد و تونستم راحت تر از اونی که فکرشو میکردم این پروژه رو انجام بدم ..... و به این صورت پسرکم در  حدود دوسالگی مستقل شد....جالبه فقط چند بار بهش گفتم مامانی دیگه شیر نداره  وشیر تموم شده خیلی راحت قبول کرد....البته یکی دوشب بی تابی میکرد که خدا ر ووشکر با همکاری بابایی تونست این قضیه رو بپذیره..... و اتفاقا خوراکشم بهتر شد و روزی چند شیشه شیر عسل میخوره و راحت میخابیم..... مرحله بعد جدا کردن اتاق خوابشه که ایشاله عید به بعد اینکارو میکنم چون اتاقش سرده.......
19 آذر 1393

طاهای شیرین زبون

امروز 17 مرداد 93 است و طاها 21 ماهه شده...12 تا دندون داره...حسابی شیطون و زرنگ و با نمک..... همه کلماتی رو که ازش میپرسیم با زبون کودکانه شیرین خودش میگه..... مثلا به هواپیما میگه همااااا....یا به پنکه میگه ابوک.....پروانه:هبدی.....اسم همه رو میدونه. بیشتر میوه ها و اکثر حیوانات رو میشناسه....عاشق کتاب های تاتی و کارتای دیداموزه.....نقاشی میکشه با پاستل.....و خلاصه خیلی کارای دیگه.... با این شیرین کاریاش همه رو جذب خودش میکنه....خدا حفظت کنه گل پسرم.... دیروز بردیمش بهداشت....وزن 11300 و قد 82...البته خیلی گریه میکنه وقتی میره رو ترازو.... هفته گذشته هم از سفر یه هفته ای دماوند و شمال برگشتیم....تو سفر هم خیلی خوب بود و ا...
17 مرداد 1393

****تولدت مبارک****

15 اذر 92 روز جمعه مامان باباها و خاله ها و عمه و دایی دور هم جمع شدیم تا تولد یک سالگی طاها جون رو جشن بگیریم... جشنی که به گفته مهمانان بسیار گرم و به یاد ماندنی بود.. متن پیامک دعوت: سلام..خوشحال میشیم تو شادی ما برای اولین جشن تولد طاها جون شریک باشید... منتظرتونیم...ساعت هفته جمعه شب 15 اذر ماه خدا رو شکر طاها هم حسابی خوابید ظهرش تا شب خندون و صبور از مهمونا پذیرایی کنه.... کلیپی که از مجموعه عکسای طاها از تولد تا یه سالگی درست کرده بودم خیلی مورد توجه قرار گرفت... و هم چنین از مامانای مهربون که تو نگهداری از طاها وقتی مامان سرکاره زحمت میکشن هم تقدیر شد. البته مسئولیت عکس برداری با خاله کوچیکه بود که متاسفانه د...
12 خرداد 1393

...طاها یه ساله شد

... خیلی زود گذشت....یادش بخیر پارسال همین روزا بود که پسرکم هنوز تو دل مامانی بود... وای چه روزای قشنگی...چه رویای شیرینی....چه لذت عجیبی...خدایا سپاس... شاید بارها شده منو باباییش غرق تماشای این موجود دوست داشتنی شدیم...و همه حرکاتش و اشارات و صداها و اداهاش برامون شیرین و خیره کننده بوده....و هست.... طاهای ما...پسرک قصه زندگی ما...عمرت جاودان... ...
8 دی 1392