پسرک قصه زندگی مون

بالاخره موفق شدم عکس سیسمونی پسرم رو بذارم تو وبلاگ.... ادرس:گالری تصاویر صفحه اول.....وبلاگ اقا طاها به نظر خودم هر چی لازم بوده خریدم....البته من حدود دو ماه از تاپیک تجربیات سیسمونی نی نی سایت کمک گرفتم وبا لیست خریدی که تهیه کرده بودم خریدامو انجام دادم.... خداروشکر همه چی به موقع اماده شد ...والبته خدا رو شکر من وهمسرم تونستیم بدون کمک دیگران این وسیله ها رو تهیه کنیم.....استقلال به معنای واقعی....... پسرم...قند عسلم...مبارکت باشه گلم.   ...

فونت زيبا ساز ، نایت اسکین   گل پسر کوشولوی ما دو هفته دیگه میاد تو بغلمون.... زندگی تا حالا اینقدر برامون پر هیجان وزیبا نبوده....هر روز به تقویم دیواری اتاقمون نگاه میکنیم و دنبال روزهای زیبایی می گردیم که قراره برامون خاطرات زیبایی از عشق رو رقم بزنه. پسرگلمون تو این روزای عزیز که بوی امام حسین میده مثل همیشه به یاد خاطرات با تو بودن به انتظار میشینیم تا ایشاله محرم سال دیگه رو سه نفری زنده کنیم.... ...

ازمایش تحمل گلوکزوواکسن کزاز وسونوگرافی وعفونت ادرار جزو برنامه های ماه هفتم بارداریه که متاسفانه من تو ازمایش قند و کشت ادرار به مشکل برخوردم....ازمایش گلوکز سه مرحله ای انجام شد وفاکتور مورد نظر باید 140 می بود که مال من 148بود...واین یعنی پرهیز از خوردن شیرینی وقند... چیزایی که تو بارداری به شدت بهش علاقه مند شده بودم....برنج ونون رو هم محدود کردم وحتی میوه های شیرین هم نمیخوردم.... برای عفونت ادرار جزیی هم که داشتم کپسول مصرف کردم ... فکر نمیکردم با رژیم غذایی محدود بشم..خیلی سخته.....کاش از اول بارداری پرهیز میکردم.... وای هنوز هم وقتی از جلوی قنادی رد میشم با خودم میگم بذار بارداریم تموم شه هر روز میام شیرینی خامه ای میخورم.....

      همه گویند به امید ظهورش صلوات....                         کاش این جمعه بگویند به تبریک حضورش صلوات... بالاخره از وبلاگ طاها جان رونمایی شدو خاله های نی نی سایتی طاها در این مراسم به من و طاها افتخار دادند.....مرسی خاله جونا..... ...

در سونو گرافی انجام شده تصویر جنین واحد زنده با ضربان قلب و اکتیویتی نرمال وبا پرزنتاسیون متغیر در کاویته رحم مشاهده شد.جفت خلفی گرید صفر ومیزان مایع امنوتیک نرمال میاشد.جنسیت:پسر ...

چند روزی است طاها خیلی شیطونی میکنه....دقیقا یادم نیست اولین حرکتاشو... ولی یک هفته ای میشه که زیر دلم احساسش میکنم... از وقتی که چهار ماهگی تموم شد ووارد پنج ماهگی شدیم... خدا رو شکر که این احساس رو هم تجربه میکنم. این حرکات روز به روز بیشتر ومحسوس تر میشد.البته شبا بیشتر بود... فکر کنم گل پسمل ما شب بیدار باشه..... وقتی برای چکاپ ماهیانه رفتم دکتر گفت ماشاله چه شیطونه. ایشاله سالم وخوشگل وآروم باشه. ...

                        جان...چقدر خوشحاله ...دس دسی میکنه برای مامانش ...

...

این جواب آزمایش خونی است که نشون میده یه نی نی کوچولو تو دلم جاخوش کرده ...